دل نوشته های نگار

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
۱۳
فروردين ۹۳
دیگه دارم خفه میشم از اینکه اینترنت ندارم واز احتمال یک صدم درصد حضورش بیخبرم...حتی برای همون یک صدم درصد....:-S
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۰۹
نگار
۱۳
فروردين ۹۳
گاهی بی بهانه به تو فکر میکنم و بی اراده لبخندی بر لبم مینشیند و من چه عاشقانه این لبخندها را دوست دارم...!!!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۹
نگار
۱۳
فروردين ۹۳
دردها فراموش می شوند ولی همدردها هرگز..... من بودن آنهایی را می خواهم که حتی یادشان زندگی را زیباتر می کند...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۴
نگار
۱۳
فروردين ۹۳
دردها فراموش می شوند ولی همدردها هرگز..... من بودن آنهایی را می خواهم که حتی یادشان زندگی را زیباتر می کند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۷
نگار
۱۳
فروردين ۹۳
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما...
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۵
نگار
۱۳
فروردين ۹۳
این روزها...
یا به تو می اندیشم،
یا به این می اندیشم، که چرا!؟
به تو می اندیشم...!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۳
نگار
۱۲
فروردين ۹۳
خدایا دلم تنگ شده و هیچ دسترسی ندارم؛ اگرچه احتمالا داشتن اینترنت هم دردی ازم دوا نمیکنه وفقط دیدن جای خالیش دردم رو افزون میکنه...:-(
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۹
نگار
۱۲
فروردين ۹۳
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه ای نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
/
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۶
نگار
۱۱
فروردين ۹۳
یادت ای دوست بخیر
بهترینم خوبی؟
خبری نیست ز تو،
روزگارت شیرین،
دل من میخواهد 
که بدانی بی تو،
دلم اندازه ی دنیا تنگ است...
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۵
نگار
۱۰
فروردين ۹۳
او که اهل مرخصی گرفتن نیست، حتما این روزا که نیست رفته مسافرت وتفریح،شایدم رفته ترکیه، قبلا هم چندبارگفته بود..
-----
ولی یادم به یه چیز دیگه افتاد، مراسم چهلم یکی از آشناهاشون توی شهرستان. تاریخش رو توی وبلاگش دیدم،اول اسفندبوده ودقیقا الان چهل روزه...
اگر اینجارو میدید که نمیبینه، حتما باهام دعوا میکرد که هرطور دوس داری فکر کن! خب البته حق هم داشت. تفریح کجا مراسم چهلم کجا؟ اما چیکار کنم؟! خیلی سخته که در مقابل سکوت و غیبت دیگران فکر آدم هزار راه نره و قضاوت نکنه. من که اینطوریم و کنترل این موضوع خیلی سخته و خودساختگی بالایی میخواد که من دیگه ندارم. یعنی قبلا داشتم ولی الان و بخصوص این روزا دیگه نه...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۵۳
نگار