دل نوشته های نگار

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
۰۷
ارديبهشت ۹۸

یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم

یک روز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم

شب زنده داری می کنی، تا صبح زاری می کنی
تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آیینه ای پیش توام، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست، انکار من دشوار نیست
اصلا “منی”در کار نیست، امنم حصارت نیستم…

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۴۹
نگار
۰۶
ارديبهشت ۹۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۴۳
نگار
۰۱
بهمن ۹۷

اینک تو رفته ای و نمی دانم

ایا کدام هلهله ات شاد می کند

ایا کدام عاشق صادق

نام تو را شبانه

در کوچه های شب زده

فریاد می کند..... :((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۹
نگار
۳۰
دی ۹۷

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی

اندوه بزرگی است زمانی که نباشی.....:((((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۲۱:۳۵
نگار
۳۰
دی ۹۷
دیشب خوابشو دیدم، اینقدر واقعی که هنوز حسش می کنم. همه جا همراهم بود ولی با هم حرف نمی زدیم... توی یه باغ، و در شرایط مختلف که یادم نیست. ولی یادمه یه جایی توی محوطه ی همون فضایی که توش بودیم توی صف نماز داشت نماز می خوند و پسرم هم توی صف پشتش بود... یه جورایی هم انگار ماموریت تهران بودم ولی یادم نیست فقط همه جا همراهم بود، با همون پیراهن سفیدش که خیلی دوسش داره...
دیشب قبل خواب عکسهایی که تهران با هم گرفته بودیم رو نگاه کردم و با اشک و بغض و بیقراری خوابیدم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۱۷:۴۷
نگار
۱۱
آذر ۹۶
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۰:۱۷
نگار
۱۰
مهر ۹۶
بفرما، آخرش این شد، هزاران شهر دور از هم
دوتامان غرق تنهایی و محو حالتی مبهم
خیالت خام شد بردند از ما مهربانی را
حواست پرت شد، خشکید باغ عشقمان کم کم
فراق اینجاست، میبینی؟ اگر دقت کنی حالا
جدایی را نگاه کینه توزت کرده خاطر جم!
از آن وقتی که خودخواهی به دنیامان فرود آمد
گمانم غصه ی دوری نشسته در دل آدم
تو گفتی راستی را دوست می داری ولی آخر
تمام قول هایت شد شبیه منحنی ها خم
پر از  زهرند انگاری عسل ها در نبود تو
شراب ناب هم انگار مخلوط است با یک سم
پس از تو حال من خوب است! یک تصویر میخواهی؟
شبیه ساعتی بعد از وقوع زلزله در بم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۰
نگار
۰۸
تیر ۹۶
شکسته سر
شکسته پا
ز یار آشنا جدا...
کجا روم خداااایاااا؟؟؟....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۹:۳۱
نگار
۱۶
دی ۹۵
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد و از پی ایشان نرود
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۵ ، ۱۹:۳۰
نگار
۱۵
دی ۹۵
چقدر خسته ام ای روح عشق بیا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۰
نگار
۱۵
دی ۹۵
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۱۴:۴۳
نگار
۱۵
دی ۹۵
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
از اینجا رخت بر بندیم
ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۹:۱۶
نگار
۱۱
آذر ۹۵
صعود به اورست 13 روز به طول می انجامد،
اما سقوط از آن فقط :
"8 ثانیه"
ساختن روابط مدتها به طول می انجامد اما از بین بردن آن فقط در چند ثانیه!
دیوید برنز
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۱:۴۸
نگار
۱۶
آذر ۹۳

چه اشتباه دل انگیزی...

نه امپراطورم

و نه ستاره ای در مشت دارم

اما خودم را

          با کسی که خیلی خوشبخت است

                                           اشتباه گرفته ام

و به جای او نفس می کشم

راه می روم

غدا می خورم

می خوابم و...

چه اشتباه دل انگیزی...

 

رسول یونان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۸:۴۰
نگار
۰۴
آذر ۹۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۰۸:۴۴
نگار
۰۶
آبان ۹۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۲:۱۴
نگار
۰۵
آبان ۹۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۹
نگار
۰۵
آبان ۹۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۷
نگار
۰۴
آبان ۹۳

خوش خبر باشی ای نسیم شمال

که به ما می رسد زمان وصال

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۲:۲۰
نگار
۰۳
آبان ۹۳

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۵
نگار
۰۳
آبان ۹۳

خدایا....

این درد منو میکشه...

دارم خفه میشم....:(((((

....

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۲
نگار
۰۳
آبان ۹۳
اوج غم این قصه و این شعر همین جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

رویا باقری
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۸:۳۹
نگار
۰۲
آبان ۹۳

شعری ازقیصر امین پور:


گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود 

گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود 

گاهی بساط عیش خودش جور میشود 

گاهی دگر تهیه بدستور میشود 

گه جور میشود خود آن بی مقدمه 

گه با دو صد مقدمه ناجور میشود 

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است 

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود 

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست 

گاهی تمام شهر گدای تو میشود 

گاهی برای خنده دلم تنگ میشود 

گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود 

گاهی تمام آبی این آسمان ما 

یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود 

گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود 

از هرچه زندگیست دلت سیر میشود 

گویی به خواب بود جوانی مان گذشت 

گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود 

کاری ندارم کجایی چه میکنی 


بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۱
نگار
۰۱
آبان ۹۳

رف‍ـــــــــــــــــــت . . .

بی آنکه مرا به خ‍ــــــــــــــــدا بسپارد . . .

نمی دانم . . .


خدا را از یاد برده بود یا مرا . . . !؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۵۹
نگار
۳۰
مهر ۹۳


شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ترا با لهجه گلهای نیلوفر

صدا کردم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۲
نگار