۱۵
فروردين ۹۳
دیشب بالاخره جای پایی ازش دیدم... بعد از کلی جستجو در هرجایی که به ذهنم میرسید و ممکن بود... دلم گرم شد که حالش خوبه... اینکه با من قهره مهم نیست، مهم اینه که غرق زندگیشه... دیگه روزهای بودن من تو ذهنش به پایان رسیده و تا یک ماه ونیم دیگه که من برگردم، 14 ماه زمان برای فراموشی من به اندازه کافی بوده،بخصوص با شرایط پیش اومده و دوره فراموشی تحت فشاری که گذرونده... والبته من هم دل بی چاره م رو له کردم زیر پام...:-(
۹۳/۰۱/۱۵